❤유 تـــــو بیـااااا .... هااااا 웃❤

دستام بوی خاک میداد..... به جرم چیدن گل، من رو به دار آویختن اما هیچ کس نگفت که شاید گلی کاشته باشم. به وبلاگمون خوش اومدین نظر یادتون نره کپی با ذکر منبع خوش حال میشیم تو وبلاگمون عضو بشید تبادل لینک صورت میگیرد به علت بروز بودن از صفحات دیگه هم دیدن کنید ممنون مهتاب و آلا ✿◕ ‿ ◕✿   ❀◕ ‿ ◕❀   ❁◕ ‿ ◕❁   ✾◕ ‿ ◕✾  --------♥ -------♥ -----♥ ---♥ --♥ -♥ ♥ ♥ -♥ --♥ ---♥ -----♥ -------♥ --------♥ ---------♥ -----------♥ -------------♥ ,•’``’•,•’``’•, .’•,`’•,*,•’`,•’ ....`’•,,•’` ,•’``’•,•’``’•, .’•,`’•,*,•’`,•’ ....`’•,,•’` -------------♥ -----------♥ ---------♥ --------♥ -------♥ -----♥ ---♥ --♥ -♥ ♥ ♥ -♥ --♥ ---♥ -----♥ -------♥ --------♥ ---------♥ -----------♥ -------------♥ ,•’``’•,•’``’•, .’•,`’•,*,•’`,•’ ....`’•,,•’`
categories
friends

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 559
بازدید دیروز : 113
بازدید هفته : 824
بازدید ماه : 1255
بازدید کل : 357510
تعداد مطالب : 1134
تعداد نظرات : 850
تعداد آنلاین : 1




مرجع کد آهنگ برای وبلاگ

فور یو چت

قفل

جاوا اسكریپت

..... دنیای کدهای جاوا اسکریپت ...... کد حرفه ای قفل کردن کامل راست کلیک .................... آیکون
..
..
..
..
..
..
..
چگونه یك خبر بد را اطلاع دهیم


 

چگونه یك خبر بد را اطلاع دهیم


زنی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل"


چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. زن نفسش را در سینه حبس می کند


دکتر به سمت او می رود. زن با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...
 
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم... باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی... اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده...
 
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن زن شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود
 
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه زن می گذارد و میگوید: شوخی کردم... شوهرت همون اولش مُرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






Tags :
سه شنبه 6 فروردين 1392 17 مهـــتاب و آلا